سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سه تن را دشمن می دارد : کسی که منّت گذارانه صدقه می دهد ؛ آن که در عین دارایی، در خرجی دادنْ سخت می گیرد ؛ و فقیر ولخرج . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بهار 1386 - مهر با مهر
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

     

     

     رسول خدا (ص)
     مهرورزی ومحبت روش و و سنت من است.


    طباطبایی ::: پنج شنبه 86/2/13::: ساعت 12:14 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     مقدمه
    در بحث از ساخت و مناسبات و تحولات نظام خانه و خانواده، اکثر محققین سعی در پیاده کردن ایده‌‌آل‌ها و مطلوب‌های ذهنی خود دارند و نوشته‌های آنها همیشه مملو از باید و نباید‌ها و دستورات اخلاقی برای بهبود شرایط زندگی خانوادگی است، اما هرگز به تحلیل و تجزیه واقعیات موجود خانواده و چراهای زندگی خانوادگی نمی‌پردازند و نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند تصور کنند که خانواده نیز مانند بسیاری از عناصر و اندام‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی می‌تواند مطابق با تحولات امروزی، ارتباط، مناسبات و ابعاد خود را متحول کرده و تشکل و ساختار دیگری پیدا کند. کاهش وسعت ابعاد خانواده، رواج نظام فرزندسالاری، ورود فن‌آوری‌های اطلاع‌رسانی جهانی به شبکه خانواده، اشتغال مادران در فعالیت‌های خارج از خانه و دگرگونی پی‌در‌پی ارزش‌های اجتماعی در اثر گسترش نظام سرمایه‌داری و نابرابری‌های بسیاری از معیارهای ارزشی، اخلاقی و معنوی خانواده‌ها را دگرگون کرده و تشخیص و تمیز سره از ناسره را برای والدین و مربیان و مسئولین دشوار ساخته است. لذا به نظر می‌رسد که توجه و شناخت و ریشه‌یابی این تحولات و تأثیر آنها بر مناسبات خانوادگی در معنای خاص و روابط اجتماعی در معنای عام و گسترده بتواند در ارائه راهکارهای عملی جهت سر و سامان بخشیدن به ارتباطات خانوادگی مؤثر و مفید واقع شود.
    نکته مشترکی که هنوز در اکثر تعاریف مربوط به خانواده ملاحظه می‌شود این است که خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماعی است که ثبات جامعه وابسته به ثبات و استحکام آن است و ارتباطات سالم و مناسب در جامعه بر اساس مناسبات متعادل و متوازن در خانواده به وجود می‌آید. به درستی هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده‌های متعادل و سالم برخوردار نباشد و هیچ یک از آسیب‌های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد. از سوی دیگر خانواده از آنجا که یک نماد یا نشان اجتماعی است و برآیند یا انعکاس از کل جامعه است در یک جامعه منحط نیز خانواده‌ها خود بخود منحط خواهند بود. (یان رابرتسون، 1372).
    به نظر می‌رسد که امروز تحولات و دگرگونی‌های پی در پی سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشورهای صنعتی و فراصنعتی که در اغلب موارد با هدف و نیت‌های سودگرانه و و تجاری و یکسان سازی بی‌سابقه الگوهای فرهنگی به کشورهای جهان سوم نفوذ می‌کنند، اثرات عمیقی بر جو فرهنگی جامعه و فرهنگ خانواده‌ها گذاشته است. البته این آثار در برخی از موارد مثبت، اما در برخی دیگر به دلیل بی‌برنامه بودن عدم اتخاذ سیاست‌های فرهنگی و اقدانات و تدابیر مناسب جهت برخورد با فرهنگ تحمیلی، منفی است(قلی‌زاده 1377).
    مهم‌ترین تغییری که اخیراً در ساخت خانواده ملاحظه می‌شود کاهش وسعت ابعاد خانواده یا تعداد اعضای آن است. با ورود آثار صنعت به جامعه و کاهش نیاز به نیروی انسانی، رشد شهرنشینی و مخارج زیاد زندگی شهرنشینی، بالا رفتن مستمر سطح آموزش و پرورش، فردگرایی و استقلال سیاسی و اجتماعی زنان، تعداد فرزندان در خانواده‌ها بسیار کاهش یافته است. بدین معنا که در اثر تحول ناشی از انقباض- خانواده از یک واحد بزرگ سنتی که دارای کارکرد اقتصادی و حاکمیتی بود، خارج گشته و به شکل یک گروه کوچک صمیمی زن و شوهری با فرزندان محدود، تحت عنوان خانوادة هسته‌ای [1] یا زناشوئی در آمده است. آثار مثبت این تغییر و دگرگونی اینست که ساخت جدید خانواده با کاهش تعداد اعضا از تشکل و همبستگی بیشتری برخوردار است و مجبور نیست به تمنیات و خواسته‌های افراد مختلف با سنین و موقعیت‌های مختلف پاسخگو باشد. تماس، همکاری و وفاق با سهولت بیشتری انجام می‌گیرد و روابط بیشتر مبتنی است بر احساسات و روابط انسانی، تمایلات باطنی و عشق و علاقه و رضایت دو جانبه انجام می‌گیرد. انسجام والدین در تعلیم و تربیت فرزندان بیشتر شده و مسایل تربیتی اغلب به صورت منطقی و تعقل‌گرایی حل می‌شود. (اعزازی،1376).


    طباطبایی ::: چهارشنبه 86/2/5::: ساعت 4:32 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهر ورزی

    محبت براى انسان یک نیاز طبیعى اسـت , چنانکه انسان به آب و غذا نیاز دارد به محبت نیز نیاز دارد. انسان نفس خویش را طبعا ً دوست دارد و دلش مى خواهد که محبوب دیگران نیز باشد. کودک بیش از بزرگترها به این آب حیات نیاز دارد.
    محبت چون یک نیاز طبیعى اسـت وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تإثیر فراوان دارد. کودکى که در محیط گرم محبت پرورش مى یابد روانى شاد و دلى آرام و بانشاط دارد. به زندگى امیدوار و دلگرم است , خود را در این جهان پرآشوب تنها و بى کس نمى داند , تا تعادل و آرامش نفسانى خویش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالى انسانیت و عواطف و احساسات کودک به خوبى پرورش مى یابد و نتیجه آن , پرورش انسانى متعادل خواهد بود.
    سلامت جسم; احساس محبوبیت , در آرامش نفس تإثیر دارد و آرامش نفس نیز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تإثیر فراوانى خواهد داشت. جسم و جان کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر اشباع مى شود و از آرامش نفسانى و اعتماد برخوردار است , بهتر از کودکى که فاقد چنین نعمت بزرگى است , رشد و پرورش مى یابد.

    اظهار محبت را یاد مى گیرد; کودک در محیط گرم محبت , اظهار محبت را از پدر و مادر یاد مى گیرد , خوش قلب و خیرخواه و انسان دوست بار مى آید , چون طعم شیرین محبت را چشیده در فرداى زندگى حاضر است این آب حیات را بر دیگران نیز ایثار کند. چنین انسانى وقتى بزرگ شد , همین اظهار محبت را نسبت به همسر خود , نسبت به فرزندان خود و نسبت به دوستان و معاشرین و همه انسانها انجام خواهد داد. با محبتهاى گرم خود همه را شاداب مى گرداند و در مقابل , از محبتهاى متقابل دیگران نیز برخوردار خواهد شد.

    به محبت کننده علاقه پیدا مى کند; چون انسان حب ذات دارد , علاقه مندان خود را نیز دوست مى دارد , نسبت به آنان خوش بین مى شود. وقتى کودک مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت , متقابلا به آنان علاقه مند مى گردد.
    پدر و مادر را افرادى قدرشناس و خیرخواه و قابل اعتماد مى شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مى دهد. چنین پدر و مادرى بدون شک بهتر مى توانند در تربیت صحیح فرزندان خویش موفق باشند.

    مصونیت از انحرافات; اظهار محبت , کودک را از ابتلإ به عقده نفسانى و احساس کمبود حقارت مصون مى دارد, برعکس کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر محروم بوده, یا نیاز او درست اشباع نشده , در نفس خویش احساس محرومیت مى کند. نسبت به پدر و مادر و دیگران که او را دوست ندارند عقده نفسانى پیدا مى کند , چنین انسانى در معرض هر گونه انحراف و فسادى خواهد بود. به عقیده بسیارى از دانشمندان اکثر تندخویى ها , خشونت ها , لجبازی ها , زورگویى ها , بدبینى ها , اعتیادها , افسردگى ها , گوشه گیرى ها , ناامیدى ها , ناسازگارى هاى افراد , معلول عقده حقارتى است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. در اثر این عقده حقارت ممکن است دست به دزدى یا قتل نفس یا طغیان بزند تا از پدر و مادر و مردمى که او را دوست ندارند انتقام بگیرد. حتى ممکن است خودکشى کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات یابد.
    بسیارى از کودکان و نوجوانانى که از منزل و شهر و دیار خود فرار کرده اند انگیزه فرار خود را کم مهرى پدر و مادر معرفى کرده اند


    طباطبایی ::: چهارشنبه 86/2/5::: ساعت 4:25 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نمایش تصویر در وضیعت عادی

    طباطبایی ::: چهارشنبه 86/1/22::: ساعت 4:57 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است اگر محبت نبود ، نه طلوعی بود و نه غروبی . نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان  . نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری ، نه امواج غلطان دریاها به چشم می خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند .


    اگر عشق و دلدادگی نبود شوریدگان به دنیا نمی آمدند و اشعار نغز و زیبا سروده نمی شد . اگر سوز و گداز دلدادگان نبود کوه بیستون شکافته نمی شد و ذوق و هنر هرگز تولد نمی یافت ، دیگر معلم شوریده دلی پیدا نمی شد و کلاسهای درس تعطیل می گردید .


    دفتر زندگی با کلمه عشق و محبت آغاز شد و جلوه های گوناگون جمال و کمال در کل هستی پدید آمد . انسانها هم که جزئی از نظام کلی هستی هستند با عشق متولد می شوند با دلدادگی به تلاش و کوشش می پردازند و در آخرین لحظات زندگی سرشار و لبریز از عشق و دلدادگی چون حبابها به اقیانوس هستی و ابدیت می پیوندند . پس آغاز و سرانجام زندگی و هستی از مهر و محبت آکنده است و آنان که از عشق و دلدادگی خبری ندارند نامشان در دفتر و جریده انسانها ثبت و ضبط نمی شود .


    اگر می خواهیم خانواده استواری داشته باشیم اگر مایل هستیم از زندگی لذت و بهره بگیریم ، اگر می خواهیم کودکان ما با نشاط و خرمی زندگی کنند ،‌ اگر می خواهیم استعدادهای خداداد در آنان شکوفا گردد و اگر می خواهیم روح امید و اعتماد و تلاش و کوشش در آنان زنده شود . زندگی خانوادگی را از مهر و محبت لبریز و سرشاز نماییم و در و دیوار خانه را با صفا و صمیمیت آذین بندی کنیم .


    رسول خدا ( ص ) می فرمود : هیچ بنایی در نزد پروردگار محبوب تر از بنای خانوادگی نیست بدیهی است که منظور خانواده ای است که لبریز از مهر و محبت باشد . در گفتار دیگری فرمود . مرد مسلمان پس از اسلام فایده ای برتر و والاتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است . همسری که هر گاه به او می نگرد سراسر وجودش از شادی و سرور لبریز می گردد . هر گاه از او چیزی را طلب می کند از او اطاعت می کند و درغیبت شوهرش با همه وجود از ناموس و مال او پاسداری می نماید . پرواضح است که این گونه ارتباط استوار و صمیمی جز در پرتو مهر و محبت زن و شوهر به یکدیگر امکان پذیر نیست . پیوندهای عاطفی است که زن و شوهر را به وحدت و یگانگی سوق داده هر دو یکی می شوند و دوگانگی و اختلاف و درگیری از میان برداشته می شود . در برخی از روایات اسلامی از همسر به انیس موافق تعبیر شده است.


    پیشوایان دینی با انتخاب چنین کلماتی به همه خانواده ها گوشزد می کردند که زن و مرد در محیط خانوادگی باید با یکدیگر دوست و صمیمی و مونس و همدم یکدیگر باشند . واضح است که وصول به این هدف جز در پرتو دوستی و صمیمیت خالصانه امکان پذیر نیست . رسول خدا (ص) می فرمود : من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم اول بوی خوش ، دوم زنان و سوم نماز را که نور چشم من است . هدف اساسی پیامبر بزرگوار این بوده است که برای همه زنان و مردان این واقعیت را تبیین کند که کانون خانوادگی باید از مهر و محبت لبریز باشد تا زندگی مفهوم واقعی خود را از دست ندهد .


    در تاریخ اسلام آمده است که رسول خدا (ص) قبل از تولد فاطمه  موظف شد مدت چهل روز از خدیجه کبری فاصله بگیرد و به اعتکاف بپردازد . خدیجه کبری در این مدت از شوق و عشق رسول خدا ( ص ) بی تاب شده ، اشکهای فراوانی از دیده فرو می ریخت ، رسول خدا برخی از مؤمنان را نزد خدیجه فرستاد و یپام داد که این فراقت و دوری به دستور پروردگار می باشد ومهر و محبت ایشان به او کماکان گرم و سوزان است . با توجه به مقدمات ذکرشده این حقیقت آشکار می شود که زندگی جز در پرتو مهرورزی و محبت کردن امکان پذیر نمی تواند باشد .


    در اینجا این سئوال مطرح می شود که زن و شوهر چگونه باید با یکدیگر برخورد داشته باشند تا کانون خانوادگی از مهر و محبت لبریز گردد . در پاسخ می گوییم که هیچ معلومی بدون علت تحقق نمی یابد . برای ایجاد صفا و صمیمیت باید رفتارهای خاصی در محیط خانوادگی حاکمیت داشته باشد تا صفا و یگانگی فراهم آید به همین مناسبت به رفتارهایی که موجب ایجاد صفا و صمیمیت می شود اشاره می کنیم .



     - اولین عاملی که موجب پدید آمدن صمیمیت می شود خوش اخلاقی است . بدیهی است که منظور از حسن خلق نرمی وملایمت و تحمل و شکیبایی است . زن و مرد باید سعی کنند در ارتباط با همدیگر روحیات انسانی را در حد کمال مراعات کنند و از تندی و تیزی وعصبانیت و حساسیت ها جداً‌ پرهیز نمایند . از امام حسن مجتبی نقل شده است : هیچ عیش و زندگی برتر و والاتر از خوش اخلاقی نیست .


    ۲ - دومین عاملی که صفا و صمیمیت را در محیط خانوادگی فراهم می آورد خوش زبانی است . زن ومرد خانواده باید از ابراز هر نوع کلمات و الفاظ زننده و کوبنده اجتناب کنند و هرگز نسبت به یکدیگر زخم زبان نزنند زیرا هیچ عاملی همانند نیش زدن به صمیمیت خانواده لطمه وارد نمی کند . رسول خدا در طول زندگی خود در ارتباط با مسائل شخصی و خانوادگی هرگز زبان به انتقاد نگشود و اگر اعتراض و انتقادی می کرد در انحصار مواردی بود که به حدود و قوانین الهی تجاوزی به عمل آمده بود و در غیراین صورت با سکوت و نادیده گرفتن گذشت می کرد .


    ۳ - سومین نکته که بسیار حساس است و در ایجاد و حفظ صمیمیت ها نقش مؤثر را عهده دار است خوش برخوردی است . همه افراد علاقه دارند که دیگران با آنان برخورد خوبی داشته باشند . بنابراین زن و مرد هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند. هر مردی دوست دارد وقتی به خانه قدم می گذارد همسرش با چهره ای خندان و با گشاده رویی با او برخورد کند . چنانکه زن خانه نیز متوقع است وقتی مرد وارد خانه می شود سختی ها و دشوارهای زندگی را فراموش کند و با چهره ای متبسم و خندان با همسرش مواجه شود . فراموش نکنیم که برخوردهای اولیه افراد بسیار مؤثر و نقش آفرین است . به عنوان مثال سبقت گرفتن در سلام را و افشای سلام در برخوردها تأثیر بسزایی در دیگران دارد و روحیه ها و رفتارها را تغییر می دهد . به اعتقاد ما یکی از نشانه های بارز خردمندی در زن و مرد خوش برخوردی است عده کمی هستند که از این توانایی برخوردارند . این گونه افراد در اولین برخورد با دیگران اعم از خردسال و بزرگسال آنان را شیفته و مجذوب خود می کنند و در برابر این عده بسیاری از مردم نیز برخوردی خشک و ساده دارند .


    ۴ - نکته چهارم که در ابقای صمیمیت ها بسیار مؤثر می باشد این است که در زندگی خانواگی  ، زن و مرد احترام یکدیگر را حفظ کنند و در برابر اعضای خانواده و بیگانگان رفتارشان با یکدیگر آنچنان گرم و صمیمی باشد که همه گمان کنند آن دو از کثرت گذشته به وحدت و یگانگی واقعی رسیده اند . در انجام امور خانوادگی و فامیلی از تک روی پرهیزنمایند و تا رضایت و تمایل طرف مقابل را به دست نیاوره باشند به اظهار نظر قانع اقدام نکنند . البته ممکن است که در مواردی زن و مرد بدون در نظر گرفتن نظر و رأی همسرش یک جانبه به گرفتن تصمیماتی اقدام کند به اعتقاد ما چنین رفتارهایی از طرف مرد وزن بزرگترین بی احترامی به حرمت و تخفیف طرف مقابل است .


    ۵ - نکته پنجم اینکه زن و مرد موظف هستند یکدیگر را تأیید و تثبیت کنند و این کار علاوه بر اینکه عملاً انجام می گیرد باید در گفتار و رفتار هم انعکاس یابد به عبارت ساده تر زن و مرد رسماً باید اعتراف کنند که منهای طرف مقابل قادر به زندگی کردن نیستند . این تأیید و پذیرش موجب افزایش صفا و صمیمیت خواهد بود از رسول خدا نقل شده است که فرمودند : وقتی مردی به همسرس می گوید تو را دوست دارم این جمله هرگز از قلب همسرش زائل نمی شود . باید توجه داشته باشیم که همه انسانها اعم از مرد و زن در تمام دوران زندگی از شک و تردید برکنار نیستند و این تردید و شک در رفتار و کردارشان نیز منعکس می شود لذا وقتی مورد تأیید دیگران قرار می گیرند جان و توان تازه ای بر آنان دمیده می شود .



    طباطبایی ::: پنج شنبه 86/1/9::: ساعت 4:49 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    حاکمیّت و ولایت در خانواده

    کتاب: خانواده در قرآن، ص 273

    نویسنده: دکتر احمد بهشتی
    ملت و امت، یک جامعه بزرگ و خانواده، یک جامعه کوچک است. همان طوری که جامعه، نیاز به حکومت و ولایت دارد و بدون آن، زندگی اجتماعی به هرج و مرج و آشفتگی کشانیده می شود، خانواده نیز بی نیاز از حاکمیت و ولایت نیست.(1).
    برای حاکمیت و ولایت در جامعه، می توان دو بعد مشخص کرد:.
    1. شخص یا اشخاصی که بر مسند ولایت و حکومت تکیه زده و واجد شرایط زمامداری هستند، واجب الاطاعه بوده و بر افراد مکلف لازم است که امر و نهی آنها را نیز زیر پا نگذارند و دستورات آنها را اطاعت نمایند.
    زمامدار اگر پیامبر یا یکی از ائمه معصومه باشد، وجوب اطاعتش مطلق است و هیچ قید و شرطی آن را مقید و محدود نمی کند و اگر غیر از آنها باشد، وجوب اطاعتش نمی تواند و نباید مطلق باشد، بلکه مقید و مشروط به این است که اطاعت او مستلزم عصیان خداوند نباشد.
    2. زمامداری که واجد شرایط ولایت و حاکمیت اسلامی است، حق دارد که بر طبق مصالح جامعه، در اموال عمومی تصرف کند و در اختلافات مردم به داوری بنشیند و پیمان های اقتصادی و دفاعی و فرهنگی منعقد کند و فرمان جنگ و صلح بدهد و خلاصه در هر موردی که یک مسؤول مشخص، برای تصمیم گیری وجود ندارد، حق دخالت و نظارت پیدا می کند و نسبت به اطفال صغیری که پدر و جد پدری ندارند و دیوانگانی که جنون آنها متصل به دوران کودکی نیست وزنان شوهرداری که طلاق آنها ضرورت دارد و... به حسب مصلحت، تصمیم گیری می کند.

    ابعاد حاکمیت و ولایت در خانواده.

    در خانواده نیز برای حاکمیت و ولایت، همین دو بعد وجود دارد.
    بعد اول: وجوب اطاعت است. درمبحث (حقوق والدین) دیدیم که فرزندان در هر سن و سالی باشند، موظفند از دستورات پدر و مادر خویش اطاعت کنند و حق تخلف از دستورات آنها را ندارند، مگر این که اطاعت دستور آنها مستلزم نافرمانی پروردگار باشد و در محبث (زن ایدآل و نمونه) درباره قنوت دیدیم که: زن نیز باید مطیع شوهر باشد و تا آن جا که اطاعت شوهر، مستلزم نافرمانی خداوند نیست، از دستوراتش تخلف نکند. در مبحث: (چگونگی رفع اختلافات خانوادگى) و (نشوز و شقاق) نیز اطراف و جوانب این مسأله مهم، بررسی شده است.
    بعد دومِ حاکمیت و ولایت خانوادگى، حق تصمیم گیری و تصرف است. این حق، برای شرهر و پدر و مادر وجد پدری است.
    آنچه به مادر ارتباط پیدا می کند، همان حق حضانت است که در مبحث (حضانت) به تفصیل درباره آن بحث کرده ایم و در این جا اضافه می کنیم که: فقهای ما در توضیح مفهوم آن می گویند:.
    حضانت، ولایت و تسلط بر تربیت کودک و نگاهداری و سرمه کردن و نظافت و شستشوی لباس اوست. در عین حال، مادر می تواند این حق خود را اسقاط یا در برابر آن مطالبه اجرت کند، همچنان که شیردادن نیز چنین است.(2).
    البته، همان طوری که به تفصیل بحث کرده ایم، حق حضانت مخصوص مادر نیست، بلکه پدر و جد پدری نیز چنین حقی دارند.

    گره زناشویی به دست کیست.

    در موقع بسته شدن پیمان زناشویی خود زن یا ولی او باید موافقت کنند، اما اگر لازم شد که پیوند زناشویی به وسیله طلاق، از بین برود اختیار به دست زن یا ولی او نیست، بلکه اختیار به دست شوهر یا ولی اوست. گاهی هم که شوهر یا ولی او نه حاضر به انجام وظایف خود هستند و نه حاضر به طلاق و احیاناً در موارد دیگر، قاضی شرعی می تواند اقدام به طلاق کند. در این جا دقت در آیه قرآنی زیر، مفید و لازم است:.
    وَإنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَریضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إلاّ أنْ یَعْفُونَ أوْ یَعْفُوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَأنْ تَعْفُوْا أقْرَبُ لِلتَّقْوى؛(3).
    اگر زنان را پیش از آن که با آنها در آمیزید، طلاق دهید و برای آنها مهری معین کرده باشید، باید نصف مهریه را به آنها بدهید، مگر این که آنها یا کسی که گره زناشویی به دست اوست، عفو کنند و عفو کردنتان به تقوا نزدیک تر است.(4).
    مفاد روایات این است که گره زناشویی به دست شوهر، یا ولی اوست.
    این که قرآن تعبیر به (گره زناشویى) می کند، مؤید این است که در حقیقت، یک زن و مرد به وسیله زناشویی به یکدیگر گره خورده و از بیگانگی به یگانگی رسیده اند. گسستن این گره، به دست شوهر است و اگر صغیر یا مجنون باشد، (به شرط اتصال جنون به دوره کودکى) به دست پدر یا جد پدری اوست و اگر غایب باشد، یا طلاق به مصلحت و ضرورت و عنوان ثانوی باشد، به دست محکمه است. تا حقی از زن تضییع نشود.
    خلاصه این که طلاق به حسب عناوین اولیه به دست شوهر و ولی اوست و به حسب عناوین ثانویه، به دست محکمه شرعی است.
    پس ولایت بر طلاق در خانواده، ولایت بر تصرف در گره زناشویی و تصمیم گیری در مورد باز کردن آن است و صد البته که سوء استفاده از این ولایت، برای شوهر بسیار نارواست.

    ولایت بر کودکان.

    چنان که واضح است، کودک تا به مرحله بلوغ نرسیده است، نیاز به پناهگاه و تکیه گاه دارد و پدر و مادر برای او بهترین پناهگاه و تکیه گاهند.
    حق حضانتی که اسلام برای پدر و مادر مقرر داشته و خود نوعی ولایت است، در رابطه با تأمین دو نیاز است: یکی نیاز کودک به پرستاری و محبت شدن و دیگری نیاز والدین به محبت کردن.
    پدر و جد پدری بر اطفال نابالغ ولایت دارند و می توانند دراموال آنها آن چنان که به مصلحت است، تصرف کنند و امور اقتصادی آنها را تنظیم نمایند و مخارج آنها را از اموالشان، درحد متعارف بدهند و درحفظ و بهره برداری صحیح از ثروت و اندوخته آنها کوشش کنند و اگر شایستگی و توانایی آن را نداشتند، بر محکمه است که: یا ضم امین کند یا قیم مستقل، تعیین نماید.
    ولایت پدر و جد پدری در مورد مجنونی که جنونش به دوره کودکی اش متصل است و بالغی که هنوز از نظر رشد و بلوغ اقتصادى، شایستگی ندارد، نیز ثابت است و قرآن در این باره می گوید:.
    وَابْتَلُوْا الْیَتامی حَتّی إذابَلَغُوْا النِّکاحَ فَإنْ ءانَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إلَیْهِمْ أمْوالَهُمْ؛(5).
    یتیمان را بیازمایید، تا هنگامی که به سن زناشویی رسیدند، اگر به رشد آنها پی بردید، اموالشان را به آنها بدهید.
    این دستور، یک دستور جامع است و پدر و جد پدری و وصی و قیم همه باید با رعایت ضابطه فوق، عمل کنند.
    اصولاً، قرآن اجازه نمی دهد که مال به دست آدم سفیه و کم خرد داده شود. این گونه افراد، حتماً باید تحت ولایت باشند.
    قرآن در این باره می گوید:.
    وَلاتُؤتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُم الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً وَارْزُقُوهُمْ فِیها واکْسُوهُمْ وقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛(6).
    اموالتان را به دست سفیهان ندهید که خداوند قِوام زندگی شما را در آن قرار داده است، از آن اموال، روزی و لباس آنها را بدهید و با آنها به نیکی سخن بگویید.
    دایره این ولایت، تنها محدود به امور تربیتی و اقتصادی و این گونه تصرفات نمی شود، بلکه در صورتی که مفسده ای برای صغیر نباشد ولی می تواند برای او زن بگیرد، یا او را به شوهر بدهد.
    در میان فقها، بحثی هست که: اگر ولى، صغیری را زن یا شوهر دارد، آیا هنگامی که صغیر، بالغ و رشید شد می تواند عقد را فسح کند یا نه نظر مشهور این است که: خیر.
    البته با وجود پدر و جد پدرى، هر دو در عرض هم و به طور مستقل ولایت دارند و هر کدام که قبل از دیگری به ولایت طفل، کاری انجام دهد، صحیح است و اگر هر دو باهم انجام دادند، کاری که جد انجام داده، صحیح است.
    وصی نیز - به قول بعضی از فقها - در صورتی که در وصیت به او اجازه داده شده باشد، می تواندبه صغیر زن یا شوهر بدهد و همچنین در صورتی که صغیر بالغ بشود و نیازمند ازدواج باشد و رشد نداشته باشد می تواند به او زن یا شوهر بدهد.
    بدیهی است که اگر ولی و وصی نباشد، وظیفه حاکم شرع است که نسبت به اموال صغار و تصرفات لازم، تصمیم گیری کند و حتی اگر به مصلحت بود، در مورد ازدواج آنها نیز اقدام کند. این ولایت، درمورد آنهایی که بعد از بلوغ، دیوانه یا سفیه می شوند نیز ثابت است.

    یک مسأله بسیار مهم.

    آیا پدر و جد پدری در خصوص ازدواج، بر دختری که هنوز شوهر نکرده است ولایت دارند، یا ندارند.
    بدیهی است که طرح سؤال فوق، صرفاً، در محدوده ازدواج است اما در مسائل اقتصادی و دیگر جنبه های زندگى، بدون هیچ تردیدى، پدر وجد پدری ولایت ندارند، همچنان که آنها بر دختر بیوه خود نیز هیچ گونه ولایتی ندارند.
    درحقیقت، سؤال این است که: آیا پدر و جد پدرى، هیچ گونه ولایتی بر دختری که به حد بلوغ و رشد رسیده و هنوز ازدواج نکرده است ندارند یا این که ولایت آنها در مورد ازدواج او ثابت و محفوظ است.
    پاسخ این سؤال از نظر روایات و فتاوای فقها دشوار است.
    صاحب شرایع که یکی از فقهای بزرگ مذهب ماست می گوید:.
    ظاهرترین روایات، دلالت دارد بر این که پدر و جد پدری بر دختر باکره رشیده، در عقد دائم و عقد منقطع، ولایت ندارند. بنابراین، اگر یکی از آنها او را عقد کند، عقد صحیح نیست، مگر این که دختر راضی شود.(7).
    شیخ الفقها و امام المحققین، مرحوم شیخ محمد حسن نجفى، صاحب کتاب جواهر الکلام، پس از نقل روایاتی که مؤید نظریه صاحب شرایع است، می گوید:.
    بنابراین، استدلال به این نصوص، بر آنچه مورد نظر است، تمام است و جمع میان روایات مخالف و موافق، از راه فرق گذاشتن میان عقد دائم و عقد منقطع و اعتقاد به این که در اولی ولایت هست و در دومی ولایت نیست، قابل قبول نیست. چنان که عکس آن هم درست نیست، زیرا این فرق ها تنها از راه یک نوع ملاحظه واعتباری است که نمی تواند مدرک حکم شرعی باشد.(8).
    در مجموع، اقوال و فتاوایی که در این مسأله وجود دارد، به قرار زیر است:.
    1. اختیار او فقط به دست پدر یا جد پدری است.
    2. اختیارش فقط به دست خودش است.
    3. در عقد دائم اختیارش به دست خودش و در عقد منقطع، اختیارش به دست پدر یا جد پدری است.
    4. درعقد منقطع اختیارش به دست خودش و در عقد دائم اختیارش به دست آنهاست.
    5. هیچ یک استقلال ندارند؛ بنابراین، ازدواج او در صورتی صحیح است که هم خودش راضی باشد و هم پدر یا جد پدرى.
    معمولاً مراجع فتوا در عصرما بنا را بر احتیاط می گذارند و توصیه می کنند که برای رعایت احتیاط، به قول اخیر عمل بشود.
    آیة اللّه سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة الوثقی - رضوان الله علیه - می گوید:.
    نباید احتیاط ترک شود و باید ازدواج هم به اجازه دختر و هم به اجازه ولی باشد.
    بدیهی است که اجازه گرفتن از پدر یا جد پدری برای دختری که تجربه ندارد و ممکن است گرفتار احساسات و عواطف تند بشود و زرق و برق ظاهری او رافریفته گرداند، بهتر است.
    در حقیقت، یک عقل آزموده در این جا به کمک دختر می آید و ضمن این که به خواست و رضای او احترام می گذارد، با راهنمایی و ارشاد، او را از سقوط در ورطه بدبختی و دربه دری حفظ می کند؛ مخصوصاً که پدر یا جد پدرى، جز خیر و سعادت فرزند دلبند خود چیزی نمی خواهند و به همین جهت است که: اگر او را از ازدواج با مردی که مورد علاقه و کفو اوست، منع کنند و مرد دیگری به همان شرایط برای ازدواج با دختر، موجود نباشد، ولایت آنها - بدون هیچ تردیدی - ساقط می شود.
    برای این که دوشیزگان متعهد و مکتبى، بیشتر به جنبه اخلاقی این موضوع توجه کنند، روایت زیر را در این جا می آوریم:.
    دختری پیش پیامبر آمد و عرض کرد: پدرم مرا به عقد برادرزاده خود درآورده و از این راه خواسته، جبران خساست و پستی وی کند و من نمی پسندم. پیامبر فرمود: آنچه پدرت انجام داده، اجازه ده. گفت: اجازه نمی دهم؛ زیرا رغبتی به آن ندارم، فرمود: برو و با هر که می خواهی ازدواج کن. دختر گفت: رغبتی به آنچه پدرم انجام داده، ندارم، لیکن می خواستم اعلام کنم که پدرها هیچ اختیاری درمورد دختران خود ندارند.(9).
    پدرها و اجداد پدری هم توجه داشته باشند که: ازدواج تحمیلی موجب سعادت و خوشبختی فرزندانشان نخواهد شد، بلکه ممکن است در آغاز یا نیمه راه زندگى، مجبور به متارکه وجدایی شوند.

    پینوشتها:

    1.ما در کتاب حکومت در قرآن، دیدگاه اسلام و قرآن را درمورد ولایت و حاکمیت درامت اسلامی مشخص کرده ایم.
    2.جواهر الکلام، ج‏31، ص‏283 و 284 (با تلخیص).
    3.بقره (2) آیه 237.
    4.نظر به این که ذکر مهریه در ازدواج دایم لازم نیست، دستور اسلام این است که اگر پیش از آمیزش، زن و مرد از هم جدا شوند، در صورت ذکر مهریه، نصف آن را شوهر باید بدهد و در صورت عدم ذکر، باید چیزی درحد توانایی به او داد. (همان جا.).
    5.نساء (4) آیه 6.
    6.همان، آیه 5.
    7.جواهر الکلام، ج‏29، ص‏174 و 175.
    8.همان، ص‏179.
    9.سنن ابن ماجه، ج‏1، ص‏578.

     



    طباطبایی ::: پنج شنبه 86/1/9::: ساعت 4:47 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است اگر محبت نبود ، نه طلوعی بود و نه غروبی . نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان . نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری ، نه امواج غلطان دریاها به چشم می خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند .
    اگر عشق و دلدادگی نبود شوریدگان به دنیا نمی آمدند و اشعار نغز و زیبا سروده نمی شد . اگر سوز و گداز دلدادگان نبود کوه بیستون شکافته نمی شد و ذوق و هنر هرگز تولد نمی یافت ، دیگر معلم شوریده دلی پیدا نمی شد و کلاسهای درس تعطیل می گردید .
    دفتر زندگی با کلمه عشق و محبت آغاز شد و جلوه های گوناگون جمال و کمال در کل هستی پدید آمد . انسانها هم که جزئی از نظام کلی هستی هستند با عشق متولد می شوند با دلدادگی به تلاش و کوشش می پردازند و در آخرین لحظات زندگی سرشار و لبریز از عشق و دلدادگی چون حبابها به اقیانوس هستی و ابدیت می پیوندند . پس آغاز و سرانجام زندگی و هستی از مهر و محبت آکنده است و آنان که از عشق و دلدادگی خبری ندارند نامشان در دفتر و جریده انسانها ثبت و ضبط نمی شود .
    اگر می خواهیم خانواده استواری داشته باشیم اگر مایل هستیم از زندگی لذت و بهره بگیریم ، اگر می خواهیم کودکان ما با نشاط و خرمی زندگی کنند ، اگر می خواهیم استعدادهای خداداد در آنان شکوفا گردد و اگر می خواهیم روح امید و اعتماد و تلاش و کوشش در آنان زنده شود . زندگی خانوادگی را از مهر و محبت لبریز و سرشاز نماییم و در و دیوار خانه را با صفا و صمیمیت آذین بندی کنیم .
    رسول خدا ( ص ) می فرمود : هیچ بنایی در نزد پروردگار محبوب تر از بنای خانوادگی نیست بدیهی است که منظور خانواده ای است که لبریز از مهر و محبت باشد . در گفتار دیگری فرمود . مرد مسلمان پس از اسلام فایده ای برتر و والاتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است . همسری که هر گاه به او می نگرد سراسر وجودش از شادی و سرور لبریز می گردد . هر گاه از او چیزی را طلب می کند از او اطاعت می کند و درغیبت شوهرش با همه وجود از ناموس و مال او پاسداری می نماید . پرواضح است که این گونه ارتباط استوار و صمیمی جز در پرتو مهر و محبت زن و شوهر به یکدیگر امکان پذیر نیست . پیوندهای عاطفی است که زن و شوهر را به وحدت و یگانگی سوق داده هر دو یکی می شوند و دوگانگی و اختلاف و درگیری از میان برداشته می شود . در برخی از روایات اسلامی از همسر به انیس موافق تعبیر شده است.
    پیشوایان دینی با انتخاب چنین کلماتی به همه خانواده ها گوشزد می کردند که زن و مرد در محیط خانوادگی باید با یکدیگر دوست و صمیمی و مونس و همدم یکدیگر باشند . واضح است که وصول به این هدف جز در پرتو دوستی و صمیمیت خالصانه امکان پذیر نیست . رسول خدا (ص) می فرمود : من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم اول بوی خوش ، دوم زنان و سوم نماز را که نور چشم من است . هدف اساسی پیامبر بزرگوار این بوده است که برای همه زنان و مردان این واقعیت را تبیین کند که کانون خانوادگی باید از مهر و محبت لبریز باشد تا زندگی مفهوم واقعی خود را از دست ندهد .
    در تاریخ اسلام آمده است که رسول خدا (ص) قبل از تولد فاطمه موظف شد مدت چهل روز از خدیجه کبری فاصله بگیرد و به اعتکاف بپردازد . خدیجه کبری در این مدت از شوق و عشق رسول خدا ( ص ) بی تاب شده ، اشکهای فراوانی از دیده فرو می ریخت ، رسول خدا برخی از مؤمنان را نزد خدیجه فرستاد و یپام داد که این فراقت و دوری به دستور پروردگار می باشد ومهر و محبت ایشان به او کماکان گرم و سوزان است . با توجه به مقدمات ذکرشده این حقیقت آشکار می شود که زندگی جز در پرتو مهرورزی و محبت کردن امکان پذیر نمی تواند باشد .
    در اینجا این سئوال مطرح می شود که زن و شوهر چگونه باید با یکدیگر برخورد داشته باشند تا کانون خانوادگی از مهر و محبت لبریز گردد . در پاسخ می گوییم که هیچ معلومی بدون علت تحقق نمی یابد . برای ایجاد صفا و صمیمیت باید رفتارهای خاصی در محیط خانوادگی حاکمیت داشته باشد تا صفا و یگانگی فراهم آید به همین مناسبت به رفتارهایی که موجب ایجاد صفا و صمیمیت می شود اشاره می کنیم .
    1 - اولین عاملی که موجب پدید آمدن صمیمیت می شود خوش اخلاقی است . بدیهی است که منظور از حسن خلق نرمی وملایمت و تحمل و شکیبایی است . زن و مرد باید سعی کنند در ارتباط با همدیگر روحیات انسانی را در حد کمال مراعات کنند و از تندی و تیزی وعصبانیت و حساسیت ها جداً پرهیز نمایند . از امام حسن مجتبی نقل شده است : هیچ عیش و زندگی برتر و والاتر از خوش اخلاقی نیست .
    2 - دومین عاملی که صفا و صمیمیت را در محیط خانوادگی فراهم می آورد خوش زبانی است . زن ومرد خانواده باید از ابراز هر نوع کلمات و الفاظ زننده و کوبنده اجتناب کنند و هرگز نسبت به یکدیگر زخم زبان نزنند زیرا هیچ عاملی همانند نیش زدن به صمیمیت خانواده لطمه وارد نمی کند . رسول خدا در طول زندگی خود در ارتباط با مسائل شخصی و خانوادگی هرگز زبان به انتقاد نگشود و اگر اعتراض و انتقادی می کرد در انحصار مواردی بود که به حدود و قوانین الهی تجاوزی به عمل آمده بود و در غیراین صورت با سکوت و نادیده گرفتن گذشت می کرد .
    3 - سومین نکته که بسیار حساس است و در ایجاد و حفظ صمیمیت ها نقش مؤثر را عهده دار است خوش برخوردی است . همه افراد علاقه دارند که دیگران با آنان برخورد خوبی داشته باشند . بنابراین زن و مرد هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند. هر مردی دوست دارد وقتی به خانه قدم می گذارد همسرش با چهره ای خندان و با گشاده رویی با او برخورد کند . چنانکه زن خانه نیز متوقع است وقتی مرد وارد خانه می شود سختی ها و دشوارهای زندگی را فراموش کند و با چهره ای متبسم و خندان با همسرش مواجه شود . فراموش نکنیم که برخوردهای اولیه افراد بسیار مؤثر و نقش آفرین است . به عنوان مثال سبقت گرفتن در سلام را و افشای سلام در برخوردها تأثیر بسزایی در دیگران دارد و روحیه ها و رفتارها را تغییر می دهد . به اعتقاد ما یکی از نشانه های بارز خردمندی در زن و مرد خوش برخوردی است عده کمی هستند که از این توانایی برخوردارند . این گونه افراد در اولین برخورد با دیگران اعم از خردسال و بزرگسال آنان را شیفته و مجذوب خود می کنند و در برابر این عده بسیاری از مردم نیز برخوردی خشک و ساده دارند .
    4 - نکته چهارم که در ابقای صمیمیت ها بسیار مؤثر می باشد این است که در زندگی خانواگی ، زن و مرد احترام یکدیگر را حفظ کنند و در برابر اعضای خانواده و بیگانگان رفتارشان با یکدیگر آنچنان گرم و صمیمی باشد که همه گمان کنند آن دو از کثرت گذشته به وحدت و یگانگی واقعی رسیده اند . در انجام امور خانوادگی و فامیلی از تک روی پرهیزنمایند و تا رضایت و تمایل طرف مقابل را به دست نیاوره باشند به اظهار نظر قانع اقدام نکنند . البته ممکن است که در مواردی زن و مرد بدون در نظر گرفتن نظر و رأی همسرش یک جانبه به گرفتن تصمیماتی اقدام کند به اعتقاد ما چنین رفتارهایی از طرف مرد وزن بزرگترین بی احترامی به حرمت و تخفیف طرف مقابل است .
    5 - نکته پنجم اینکه زن و مرد موظف هستند یکدیگر را تأیید و تثبیت کنند و این کار علاوه بر اینکه عملاً انجام می گیرد باید در گفتار و رفتار هم انعکاس یابد به عبارت ساده تر زن و مرد رسماً باید اعتراف کنند که منهای طرف مقابل قادر به زندگی کردن نیستند . این تأیید و پذیرش موجب افزایش صفا و صمیمیت خواهد بود از رسول خدا نقل شده است که فرمودند : وقتی مردی به همسرس می گوید تو را دوست دارم این جمله هرگز از قلب همسرش زائل نمی شود . باید توجه داشته باشیم که همه انسانها اعم از مرد و زن در تمام دوران زندگی از شک و تردید برکنار نیستند و این تردید و شک در رفتار و کردارشان نیز منعکس می شود لذا وقتی مورد تأیید دیگران قرار می گیرند جان و توان تازه ای بر آنان دمیده می شود


    طباطبایی ::: پنج شنبه 86/1/9::: ساعت 4:42 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    در نوشتار ((محبت در زندگى)) محبت و جایگاه بلند آن در حیات اجتماعى انسان, مورد بحث قرار گرفت. اکنون به نقش محبت در تعالى و سعادت خانواده مى پردازیم.
    کانون خانواده از سه رکن اساسى تشکیل مى شود که عبارتند از:
    1 - پدر
    2 - مادر
    3 - فرزندان
    سلامت و استحکام روابط خانوادگى, اصلاح و پیشرفت جامعه را به دنبال دارد, اصلاحى واقعى و پایدار و پیشرفتى چشمگیر و روزافزون. به دیگر سخن, روابط و مناسبتهاى اجتماعى, در درون خانه ها شکل مى گیرد و فرهنگ جامعه, انعکاسى از فرهنگ حاکم بر خانواده هاست. زندگى مشترک و خانوادگى براساس عناصر مختلفى استوار مى شود و در این میان نقش محبت و عواطف, بیش از هر چیز دیگر است.
    پدر به عنوان مدیر خانواده در راستاى برقرارى و استحکام این عنصر, بیش از هر کس دیگرى مسوول است. اوست که باید این اکسیر حیاتى را همواره در پیکره خانواده خود به جریان اندازد و این کانون مقدس را همیشه با احساسات گرم و صمیمانه خود, پرفروغ نگه دارد و دیگر اعضاى آن را بدین سمت هدایت کند.

    محبت به همسر
    محبت به همسر, عامل مهم و بسیار موثرى در قوام زندگى زناشویى و استمرار آن است و شاید در جهت تضمین همین امر حیاتى و خطیر است که خداوند متعال از ((الفت و صمیمیت)) به عنوان بهترین ارمغان به زن و شوهر, یاد کرده است و مى فرماید: و از نشانه هاى خدا این است که از نوع خودتان جفتهایى برایتان آفرید, تا مایه سکون و آرامش خاطرتان باشد و بین شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت و در این امر, نشانه هایى است براى انسانهاى ژرف نگر. (1)
    محبت به همسر, درواقع, محبت به فرزند نیز هست, زیرا کودک به خاطر علاقه و وابستگى به مادر خود, از اینکه ببیند مادرش مورد علاقه و محبت پدر است, احساس رضایت و اطمینان مى کند; برعکس اگر ببیند مادرش مورد بى مهرى و بى اعتنایى پدر قرار مى گیرد, در خود احساس اضطراب و ناامنى کرده و اطمینان خویش را نسبت به پدر و آینده زندگى اش از دست مى دهد. علاوه بر این, مهر مادر نیز درصورتى بطور کامل, شامل حال فرزند مى شود که خود او از این بابت, دچار کمبود و دغدغه خاطر نباشد. این مهم در جانب پدر نیز وجود دارد. او نیز احتیاج دارد که همسرش به او مهربانى و محبت کند و فرزندان نیز احساس کنند که مادرشان به پدر محبت دارد.
    بطور کلى, محبت, زندگى را شیرین و باصفا ساخته, آن را هدفدار و بالنده مى کند. مرد اگر به همسر خود محبت کند, کانون زندگى را به محیطى سالم و بانشاط مبدل خواهد ساخت.
    زن به اقتضاى طبیعت خود و به خاطر غلبه عواطفش, خواهان آن است که تا سر حد عشق, به همسر و فرزندان خود محبت کند و از نثار هیچ گونه فداکارى دریغ نورزد; از سوى دیگر, روح حساس او طلب مى کند که این دوستیها, بدون پاسخ نماند. زن اگر ببیند, خودش در صدد محبت کردن و مهرورزیدن است, ولى طرف مقابل ناسپاسى کرده و عواطف خالصانه و بى شائبه او را پایمال مى کند, احساس ناکامى و شکست خواهد کرد.
    دوست داشتن, براى زن یک ((نیاز)) است و علاقه به محبوب بودن براى او, نه از روى خودخواهى است, بلکه آن را به عنوان پاسخى مثبت به محبتها و عواطف خویش مى داند. از این رو, چنانچه شوهر یک گام در جهت اظهار علاقه و دوستى نسبت به همسر خود بردارد, زن ده قدم در این راه پیش مىآید. شاید به همین خاطر است که حضرت صادق علیه السلام به نقل از رسول اکرم(ص) فرمود:
    این گفته شوهر به زن که ((من دوستت دارم)) هرگز از قلب او خارج نمى شود.(2)
    همچنین امام صادق علیه السلام فرمود:
    دوستى و علاقه مرد به همسرش, از اخلاق پیامبران است.(3)
    همو در فرمایشات دیگر خود, بین ((افزایش ایمان)) و ((ازدیاد محبت نسبت به زن)) ارتباطى تنگاتنگ قائل است.(4)
    شوهر از دیدگاه اسلام و از نظر موازین انسانى و وجدانى, هیچ گاه نباید به همسر خود به عنوان یک خدمتگزار بنگرد و امرى از امور خانه را بدو تحمیل کند, بلکه باید به وى به عنوان همسرى از جنس خود که مایه آرامش خاطر و یاور و شریک غم و شادى او در مسائل زندگى است, نگاه کند و وى را مادرى مهربان و مربى اى دلسوز براى فرزندانش بداند و به او به دیده تحسین نظر کند و عواطفش را بدون پاسخ نگذارد, چرا که زن از خواب و خوراک و وقت خود مى گذرد و از جان خویش مایه مى گذارد تا ((شوهر)) و ((فرزندان شوهر)) در آسایش باشند.
    متإسفانه هنوز در جامعه ما هستند کسانى که به صورتهاى مختلف به اذیت و آزار همسران خویش مى پردازند و با قساوت تمام با آنان رفتار مى کنند و حتى وقیحانه آنها را به باد کتک گرفته و به حقوق مسلم این فرشته اى که به تعبیر حضرت صادق علیه السلام ((بیشترین خوبیها و خیرات را در خود دارد))(5) تجاوز مى کنند. پرواضح است اظهار محبت امرى دوجانبه و متقابل است. زن نیز وظیفه دارد همواره از ابراز علاقه و دوستى نسبت به شوهر خویش کوتاهى نکند. محبتهاى زن در بسیارى موارد بسان محبت یک مادر زندگى را بر شوهر شیرین و آرامش بخش خواهد نمود.

    محبت به فرزندان
    یکى از عوامل بسیار موثر در شکوفایى استعدادهاى کودکان, ابراز محبت به آنهاست.
    شاید بتوان گفت که لذت هیچ خوراکى براى کودکان به اندازه لذت محبت نباشد و هیچ نیازى هم در آنان بدان پایه از شدت و اهمیت نیست. محبت, شالوده و اساس تربیت است و بدون آن, هر اقدامى در این راه, بى نتیجه است.
    گام اول, در تربیت فرزند, جلب اعتماد او به پدر و مادر و مربى است و این امر, تنها با ابراز محبت میسر است.
    آمار بزهکاران نشان مى دهد که اکثریت قریب به اتفاق آنان را کسانى تشکیل مى دهند که از عواطف انسانى در کانون خانواده, بى بهره بوده اند و پدر و مادر آنان, یا بر اثر نادانى یا به خاطر مشغله زیاد یا اختلافات خانوادگى, فرصت آن را نیافته اند که بطور معقول, با فرزندان خود, رابطه صمیمى و محبتآمیز برقرار کنند. به قول شاعر:
    ذات نایافته از هستى بخش
    کى تواند که شود هستى بخش
    لکه ابرى که بود زآب تهى
    ناید از وى صفت آب دهى
    تجربه و وجود نمونه هاى فراوان عینى نیز نشانگر آن است که انسانهایى که خود از محبتهاى پدرى یا مادرى یا هردو, محروم بوده اند و این خلا محبت, از ناحیه دیگرى جبران نشده است, از این بابت دچار کمبود هستند و از اینکه براى فرزندان خود, پدرى مهربان یا مادرى دلسوز باشند و بتوانند با افراد جامعه, سازگارى اخلاقى و رفتارى داشته باشند, عاجزند. بر این اساس, در تعالیم اسلامى, محبت و اظهار دوستى و علاقه نسبت به کودکان یتیم, مورد توصیه و تإکید بیشترى قرار گرفته است, تا بدین وسیله خلا محرومیت از عواطف پدر و مادر, در حد امکان پر شود و فرزند, در آینده با مشکل روانى روبه رو نباشد.
    گفتنى است که این قاعده, خالى از استثنا نبوده و انسان همواره و در هر شرایطى, از قدرت سازندگى و بارورى اخلاقى و تغییر شرایط عادى, در جهت اصلاح خود برخوردار است, لیکن بحث ما در اینجا یک بحث تربیتى است و در این گونه مباحث, تکیه بر روى استثناها اشتباهى فاحش و جبران ناپذیر است.
    روزى رسول خدا صلى الله علیه وآله دو فرزند خود, امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را بوسید. اقرع بن حابس که در مجلس حاضر بود, به پیامبر(ص) گفت: من ده بچه دارم و تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیده ام. آن حضرت فرمود: اگر خداوند عطوفت و مهربانى را از دل تو گرفته باشد, بر من چه باک؟!(6) در روایت دیگرى چنین آمده است: آن حضرت در جواب او فرمود: کسى که به دیگران رحم نکند, مورد رحمت قرار نمى گیرد.(7)
    از امام صادق علیه السلام این گونه نقل شده است: شخصى خدمت رسول خدا صلى الله علیه وآله رسید و عرض کرد: من هیچ یک از کودکانم را نبوسیده ام. وقتى او مجلس را ترک کرد, نبى اکرم(ص) فرمود: من معتقدم چنین شخصى اهل آتش است.(8)
    روایات در این زمینه بسیار است و نقل تمام آنها, خلاف اختصار که روند همیشگى این سلسله بحثهاست, مى باشد. از این رو, با ذکر یک حدیث دیگر کلام را در این زمینه به پایان مى بریم.
    امام کاظم علیه السلام فرمود: ... خداوند عزوجل به خاطر هیچ امرى همچون پایمال شدن حقوق زنان و کودکان به خشم نمىآید.(9)
    پى نوشت :
    1 - روم, آیه 21.
    2 - وسائل الشیعه, ج14, ص10.
    3 - همان, ص9.
    4 - همان.
    5 - همان, ص11.
    6 - مکارم الاخلاق, ص220.
    7 - وسائل الشیعه, ج15, ص203.
    8 - همان, ص202.
    9 - همان, ص202.




    طباطبایی ::: پنج شنبه 86/1/9::: ساعت 4:39 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    مادر از همان لحظات اول تولد با ابراز محبت و مهرورزی به فرزندش نقش بسزایی در تعلیم

    و تربیت کودک خویش ایفا می کند .

    کودکانی که از این محبت محروم می باشند بزرگترین اسیب را از نظر روحی متحمل می شوند .

    این کودکان در اینده دچار مشکلات عدیده خواهند شد .

    کودکان خود را از این نعمت خدادادی محروم نسازیم .



    طباطبایی ::: چهارشنبه 86/1/8::: ساعت 4:35 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عشق

    تربیت واقعی و صحیح با یک کلمه که همان عشق است آغاز می شود .

    عشق و نشانه های مربوط به آن از چنان  اهمیتی برخوردار است که بدون آن ذخایر و گنجینه های نهفته آدمی ظاهر و آشکار نمی شود .محبت و مهرورزی در زندگی همه ما به خصوص کودکان و نوجوانان اهمیت و نقش اساسی دارد .

    بی عشق نشاط و عشرت افزون نشود                بی عشق وجود خوب موزون نشود

     

    صد قطره ابر اگر به دریا بارد                                  بی جنبش عشق در مکنون نشود

    منبع:اکسیر محبت



    طباطبایی ::: چهارشنبه 86/1/8::: ساعت 4:31 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :12195

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    بهار 1386 - مهر با مهر
    طباطبایی
    تدریس حرفه و فن در مدارس راهنمایی شهرستان مهریز را بر عهده دارم و نهایت تلاش خود را برای پرورش دانش آموزان هر چه بهتر انجام می دهم وقتی از تلویزیون سخنان گهر بار آقای احمدی نژاد را شنیدم تصمیم گرفتم وبلاگی در این مو ضوع بسازم هر چند توانایی لازم برای ساخت وبلاگ را نداشتم ولی تمام سعی خود را کردم مهر امسال را با مهر ورزی شروع کردیم امید بر این است که قلب هایمان همیشه مملو از مهر و محبت باشد

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    بهار 1386 - مهر با مهر

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<